سلامی دوباره

با عرض ادب و سلام خدمت شما دوستان و بازدیدکنندگان محترم

توفیقی حاصل شد و عمری باقی مانده بود تا سلامی دوباره خدمت شما بزرگواران داشته باشم امیدوارم

هرجای این کره خاکی هستید شاد و سلامت باشید

همانطور که عرض کردم قصدم تنها عرض ادب بود و اینکه ما هنوز هستیم - درسته که درب مغازه بسته است اما

کرکره همچنان بالاست - قصد گذاشتن پست جدید ندارم انشالله تا سرفرصت در خدمت شما باشم

چند تا عکس مربوط به زمستان سال گذاشته بود که با مبایل گرفته بودم و کیفیت بالایی ندارن و چند تا عکس

هم مربوط به تیرماه امسال هست که مربوط به منزل آقای بهروزی (بنی هاشم ) است که خدمت شما تقدیم

میکنم                                                                        پاینده و برقرار باشید

1 2 3 4 5
6 7 8 9 10
11 12 13 14 15
16 17 18 19 20
21 22 23 24 25

تبریک نوروز سال 1395

با سلام و درود خدمت تمامی بازدید کنندگان این کلبه سرا 

سال جدید رو خدمت همه بزرگواران،  عشق بازان، پیشکسوتان،  تازه کاران و هر کسی که به نحوی با این رشته سر و کار دارد تبریک عرض نموده و ایزد منان سلامتی و شادکامی را برای تک تک شما عزیزان در سال جدید آرزومندم

 

 

بوی عشق

سلام و عرض ادب و احترام به شما بازدید کننده محترم از این وبلاگ و پوزش بدلیل اینکه بعضی از دوستان رو منتظر پست های جدید گذاشتم . همانطور که کم و بیش مطلع هستید پاره ای از مشکلاتی که برای این حقیر بوجود آمد نتونستم به طور تمام و کمال در خدمت شما عزیزان باشم و از اینرو شرمنده دوستانی که لطف داشتند و از این کلبه سرا بازدید میکردن شدم  . انشالله اگر خداوند توفیقی حاصل کند و بار مشکلات کمتر شود منبعد در خدمت شما عزیزان با همان سیستم و هدف قبلی که این وبلاگ داشت یعنی معرفی دوستان و زحمتکشان رشته کبوتر داری و کبوترپرانی شروع مجدد خواهیم داشت امید است که بتوانیم در این راه قدم ارزنده ای برای این رشته برداشته باشیم .

تعدادی عکس که مربوط به تیرماه سال 93 میباشد قبلا تهیه نموده بودم که دم دست بود و برای خالی نبودن پست جدید تقدیم شما عزیران نمودم . اکثر جوجه ها وجود دارند که الان برای خودشون کهنه شدن انشالله در پستهای بعدی عکسهای جدیدتری تهیه و تقدیم شما عزیزان خواهم نمود.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27 28 29 30
31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
41 42 43 44 45 46 47 48 49 50
51 52 53 54 55 56 57 58 59 60
61 62 63 64 65 66 67 68 69  

 

 

 

 

 

آقا بهزاد و آقا رضا

با عرض ادب و سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما دوستان و بازديدكنندگان محترم .

از اينكه پستهاي اين وبلاگ دير به دير آپ ميشود از شما عزيزان عذر خواهي ميكنم .

بالاخره تيرماه 1393 هم آمد و به روزهاي آخر آن نزديك شديم و فصلي ديگر براي كبوتربازان

و دوستداران اين پرنده سپري گرديد و امسال نيز با تمامي نشيب و فرازهايش در خاطر

بسياري از شما عزيزان نقش بست و به خاطرات پيوست كه اميدوارم خاطراتي خوب و

شيرين را براي شما رقم زده باشد .

 نكته قابل توجه تيرماه امسال در مقايسه با سالهاي قبل نامطلوب بودن عوامل جوي و

تداخل هفته دوم تيرماه با شروع ماه مبارك رمضان بود كه اين 2 مورد تاثير بسزايي در

نحوه تمرين و سازكردن كبوتران و همچنين برگزاري مسابقات و ميهمانيهاي كبوترپراني

داشت تا جاييكه نامطلوب بودن آب و هوا تلفات بدور از انتظاري را براي بسياري از كبكي

بازان رقم زد و وقتي در ميهمانيها و مسابقات صحبت مي افتاد اكثر دوستان اين موضوع را

تاييد ميكردند و شنيده ها حاكي از آن است كه بعضي از كبوتران تهران از شهرهاي اطراف

همجوار آن مثل قم و سمنان و هشتگرد و ... سر درآوردند.

روز چهارم تيرماه توفيقي حاصل شد تا اين حقير در باغ مشترك آقاي بهزاد ناطق آزاد و

آقاي رضا پيرويسي واقع در اتوبان خليج فارس نرسيده به حرم امام خميني مهمانشان

باشم تا با بعضي از حاضرين در اين ميهماني از نزديك آشنا شوم و با توجه به اينكه از

شب قبل در باغ حضور داشتيم فرصتي دست داد تا پاي صحبت و خاطرات اين بزرگواران

بشينيم و از موقعيت ايجاد شده نهايت لذت و استفاده رو ببريم تا اينكه شب رو به صبح

برسانيم . راس ساعت 6 صبح كبوتران به پرواز درآمدند و از آنجاييكه آن منطقه بادهاي

 صبحگاهي دارد با اينحال كبوتران آقا بهزاد نمايش خوبي رو از خود نشان دادند و رفته رفته

كه نور خورشيد گرمتر ميشد و از شدت باد كاسته ميشد هنرنمايي كبوتران بيشتر و

بيشتر ميشد كه جاي دارد تا همينجا از آقا بهزاد و آقازاده هاي ايشان بابت زحمتي كه

براي كبوتران كشيدند و ميزباني و پذيرايي آنروز از ايشان تقدير و تشكر كنم .

 

آقا بهزاد

همانطور كه قبلا عرض كردم يكي ديگر از زحمت كشان اين باغ  آقاي رضا پيرويسي

هستند كه ايشان نيزتعدادي كبوتر جداگانه دارند و در كنار آقا بهزاد با هم همكاري دارند

چنانچه در عكسها دقت كنيد كبوتراني كه رنگ دارند متعلق به آقا بهزاد هستند و بدون

رنگها به آقا رضا تعلق دارند جاي دارد تا همينجا از آقا رضا بابت پذيرايي و مهمانوازي

گرمشان تقدير و تشكر كنم .از جمله كسانيكه در اين مهماني بودند و آشنايي با آنان

باعث افتخار بنده گرديد علي آقا و اصغرآقا سكوتي بودند كه بهمراه پسرگلشان آقا صادق

(مدير محترم وبلاگ كبوتر هفت چنار)در مهماني حضور داشتند و حاج حسين خداپرست از

شركاي بوم گلابگيرها  بودند كه اشاره داشتند كه آقا مهدي و آقا رضا شيمي

سهمشان رو فروختند و از بوم گلابگيرها رفتند و ديگر دوستاني همچون حاج حسين آقا و

پسر محترمشان آقاسعيد  و ديگر عزيزاني كه در حال حاضر اسمشان در ذهنم

نيستند . از  همه اين دوستان بابت به وجودآوردن محفل دوستانه اي كه باعث شدند

شبي خاطره انگيز و به ياد ماندني رو رقم بزنند تشكر ميكنم

 آقا رضا

 

1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28

برادران جصاس (امير زاغي)

آقاي امير جصاس كه اغلب ايشان رو با نام امير زاغي ميشناسند براي فعالان رشته كبوتر پراني خصوصا در منطقه جنوب شهر  تهران در ميان عشقبازان چهره و نامي شناخته شده دارد .ايشان بچه ميدان خراسان خيابان خاوران ايستگاه آقا رضا هستند و در حال حاضر هم در اين محل سكونت دارند .آقا امير شخصيتي افتاده و خوش خلق دارند و از مصاحبت و همنشيني با ايشان خسته نميشوي . بنده براي اولين بار بود كه خدمت ايشان ميرسيدم اما طرز برخورد و رفتار ايشان بگونه اي بود كه گويا ساليان سال است كه باهم رفاقت داريم و هيچگونه احساس غريبي و يا اينكه فكر كنم مهمان هستم به بنده دست نداد .  با توجه به بافت جديد شهرنشيني و بلند طبقه سازي ايشان نيز مانند ساير بزرگان و سنگين بازان براي راحتي بيشتر براي خود و همسايگان محل نگهداري كبوتران خود را به بيرون از شهر انتقال داده است و در منطقه پاكدشت - خاتون آباد استقرار  گرفته اند . آقا امير در عرصه كبوتر داري و كبوتر پراني سابقه طولاني دارد . اولين گرو ايشان تقريبا 23 سال پيش به تعداد 26 عدد با آقاي محسن نادري بود و بعد از آن رفته رفته با افزايش تعداد كبوتران به 31 و بعد 41 و بعد 51 و .... تا اينكه دو سال پيش به تعداد 551 عدد با آقا رامين از كاشان مسابقه داشتند . آقا امير مسابقات متعددي داشته اند كه از جمله اونها ميتوان به گرو ايشان با آقا رجب معروف به شاه رجب از محله دولاب و علي آقا معروف به علي مرغي از خيابان سادات اشاره كرد . افراد تيم رو بترتيب محمدآقا - آقا هاشم و آقا امير تشكيل ميدهند و لقب دادن بام" برادران جصاس" دور از واقعيت نيست چراكه همگي روي اين بوم زحمت ميكشند . جاي دارد همينجا به اين سه برادر بزرگوار خسته نباشيد و خدا قوت عرض كنم اميدوارم تيرماه امسال مزد زحمات خودشون رو بگيرند . بيشتر سو كبوتران تشكيل شده از خال پيس - ابلق - هما و پلنگ كه درعكسهاي گرفته شده مشخص ميباشند .

بنده به نوبه خودم بابت پذيرايي روز جمعه از آقا آمير و تمامي زحمت كشان بومشان تشكر و قدرداني ميكنم اميدوارم هميشه سلامت و شاد باشند و تيرماه امسال را آن طور كه راضي هستند با خاطراتي خوش پشت سر بگذارند .  


                                                   

12345678910
11121314  151617181920
21222324252627282930

آقای امیر غفوری

لطفا این پست را با ذکر یک صلوات نثار شادی روح مرحوم ایمان غفوری بخوانید


آقای امیر غفوری - بیشتر بچه های محل برای نشانی دادن , ایشان را با امیر مظلومی معرفی میکنند و این لقب مربوط به خانواده معظم و بزرگ مظلومی است که در منطقه شناخته شده هستند و در اصل آقا امیر خواهرزاده اخوان مظلومی هستند . خانواده مظلومی از بنیانگذاران هیئت علی اکبر (ع) واقع در مجیدیه شمالی هستند که در دهه 40 شمسی تاسیس گردیده است . اشاره اینجانب به هیئت به دلیل خاطره ای است که از ایمان عزیز بیاد مانده است که با توجه به فعالیت و موضوع وبلاگ ذکرش خالی از لطف نیست . یکی از رسوماتی که سالیان سال است در این هیئت برگزار میشود به پرواز درآوردن تعدادی کبوتر است که با خوانده شدن اذان ظهر عاشورا در وسط جمعیت عزاداران صورت میگیرد . و سالیان قبل زمانیکه ایمان عزیز در قید حیات بودن این حقیر با ایمان عزیز مسولیت این کار را بعهده داشتیم که جای دارد یادی از این عزیز از دست رفته کرده باشیم روحش شاد .

آقا امیر در کارنامه خودسابقه میهمانی افتخاری و گرو را دارد . بیشتر سو کبوتران ایشان مربوط به یک نر گرگی (پیر) است که به اسم ایمان عزیز به یادگار مانده است . از آنجایکه آقا امیر کاسب و مغازه دار است کمک دست ایشان روی بوم برادر کوچکتر ایشان آقا امید هستند که زحمت نگهداری و ترو خشک کردن کبوتران رو در طی روزهای سال بعهده دارند که جای دارد در اینجا به این دو برادر عزیز خسته نباشید عرض کنم و سلامتی و موفقیت را برای این دو بزرگوار و خانواده محترمشان از خداوند منان آرزو مند باشم . انشالله با توجه به صحبتهای صورت گرفته تیرماه سال آینده شاهد نمایش خوبی از کبوتران ایشان باشیم . در پایان مجددا از تیم ایشان تشکر کرده و از بابت پذیرایی که در روز میهمانی کشیدند تقدیر و تشکر کنم . 


12345678
910111213141516
1718192021222324
2526272829303132
3334353637383940
4142434445464748
4950515253545556
5758596061626364

آقای کاظم شیخ الاسلام



                 

              باز این چه شورش است که در خلق آدم است          باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است



.....................................................................................................................................



آقای کاظم شیخ الاسلام



نی ام از اهل ِ سجاده، به لطف ِ خوردن ِ باده

که تا گرُدَم  ز ِ غم شادان کنم آبادویران را

بگردان باده ای ساقی، ز ِ خم ِ صاف ِ رواقی

به شادی بُگذران باقی، ز دور ِ باده، دوران را

چرا باده ننوشد جان، در این قصر و در این ایوان

چو در مستی همی بیند دو چشمش روی جانان را؟

 

ز درد ِ سوز ِ مشتاقی ، سر ِ آن دارم ای ساقی

که در عالم زنم آتش ، بسوزم کفر و ایمان را

منم مجنون ِ آشفته، در این دریا فرورفته

مرا چون دُرد درمان شد، چه خواهم کرد درمان را؟

از گذشته های دور تا کنون انس و الفت انسان با گونه های مختلف حیوانات و جانوران امری طبیعی و ناگسستنی بوده است و در بدو این اتفاق انسان برای رفع احتیاجات زندگی به رام کردن حیوانات وحشی روی آورد و از این طریق توانست مایحتاج خود را برطرف کند . با گذشت زمان و پیشرفته شدن تمدن انسانی و گسترش شهرها انسان بعد از برطرف کردن احتیاجات خود در صدد تفریح و سرگرمی در زندگی بود از این روی حیوانات اهلی و بعضا وحشی گزینه های خوبی به حساب می آمدند و با تربیت گونه های مختلف از جمله اسب - شتر-سگ - گربه - میمون -انواع پرندگان خانگی و پرندگان شکاری - گونه های مختلف آبزیان و اخیرا نیز تمساح و مار و شیر و ببر و ... توانستن دایره سرگرمی انسان را تشکیل دهند . از گونه های مختلف حیوانات کبوتر جایگاه خاصی در بین مردم ایران زمین داشته است و رابطه این دو موجود (انسان و کبوتر) قدمت چندین هزارساله دارد . با گسترش شهرها و صنعتی شدن زندگی از جمله آپارتمان نشینی , عده ای از علاقه مندان به این حیوان نتوانسته اند دل از مهر این پرنده برکنند و با وجود سختیها و مشقتهای زیاد در فضایی کوچک مثل بالکن و یا تراس از این پرنده نگهداری میکنند و خود را سرگرم میکنند هر چند که  دشوار و پر زحمت است 

با این مقدمه به معرفی یکی از عزیزان و علاقه مندان به این رشته میپردازم آقای کاظم  شیخ الا سلام:

ایشان از قدیمی های محله امام حسین (تهران) هستند و چهره و نام ایشان برای اهالی قدیمی محله شناخته شده میباشد آقا کاظم فردی با شخصیت - افتاده و مردمدار است و توی این رشته گرد کارو خورده است . نژاد کبوترانش تا چند پشت اونها ماحصل زحمت خودش است و با توجه به موقعیت نا مناسب بومش کبوتران قلدری رو تربیت کرده است ایشان در کارنامه اش سابقه گرو هم داشته است و بگفته خودش مناسب نبودن موقعیت بومش کمتر کسی حاضر به مسابقه با او میشود . چنانچه در عکسها مشهود است اطراف بومش را ساختمانهای بلند مجاور احاطه  کرده است و جالبتر اینکه در حال حاضر کف بومش از سطح حیاط و کوچه پایین تر قرار گرفته است و بعضی از کبوترانش هنگام نشستن به دیوار همسایه (که قبلا کبوتر نیز داشته)پنجه میزنند . نا گفته نماند ایشان تصمیم به ساخت و نوسازی منزل را داشته اند که به دلیل پاره ای از مسایل متوقف شده است . با اینهمه سختی کار آقا کاظم دست از علاقه و تلاش بر نداشته است و همچنان با شور و نشاط مضاعف در این رشته قدم بر میدارند و با این شرایط دشوار کبکی بازی هم میکند . یکی دیگر از نفرات تیم ایشان آقا خشایار هستند که بعضی از سوهای بوم ایشان مربوط به آقا خشایار است که ایشان نیز بدلیل مشکلات زندگی کبوترانش رو به این بوم منتقل کرده است و چندین سال است که با هم تیمی رو تشکیل داده اند و دوستانه کنار هم سرگرم این ورزش مفرح بخش هستند . (آقا خشایار نفر کلاه بسر در عکسها میباشند).

از آقا کاظم و آقا خشایار بخاطر پذیرایی گرمشان تشکر کرده و برایشان سلامتی و پیروزی را در تمامی مراحل زندگی آرزومندیم .                                                          


12345678
910111213141516
1718192021222324
2526272829303132
3334353637383940
4142434445464748
4950515253545556
5758596061626364
6566676869707172

هر که شد مَحرَمِ دل در حرم یار بماند
وآن که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من، عیب مکن!
شُکر ایزد که نه در پردهٔ پندار بماند
صوفیان واسِتُدند از گرو مِی همه رَخْت
دَلق ما بود که در خانهٔ خَمّار بماند
محتسب شیخ شد و فِسق خود از یاد ببرد!
قصهٔ ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حَسرَت شد و در چشم گُهربار بماند
جز دل من کز اَزَل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چَشم تو گردد نرگس
شیوهٔ تو نشدش حاصل و بیمار بماند!
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دَوّار بماند
داشتم دَلقی و صد عیب مرا می‌پوشید
خِرقهْ رهنِ مِی و مُطرب شد و زُنّار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا بر در و دیوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شُد که بازآید و جاوید گرفتار بماند



حاج شهرام جعفری نژاد

 

    


بی شک یکی از جذابترین مسابقات تیرماه سال 1392 مربوط به روز 16 تیرماه بود مسابقه ای که بین آقای کلهر از قم و آقای جعفری نژاد از تهران انجام گردید .
مسابقه ای که توجه بسیاری از علاقه مندان به این رشته را در سرتاسر ایران  و حتی خارج از ایران را به خود معطوف کرده بود. بسیاری از عشقبازان و علاقه مندان به این رشته مفرح بخش سعی کرده  بودند خود را به موقع به شروع مسابقه برسانند تا نحوی بلند شدن این تعداد کبوتر را از نزدیک شاهد باشند و کسانی هم که خودشان این تعداد کبوتر را پرواز می دهند آمده بودند تا از نزدیک شاهد کم و کیف مسابقه باشندهرچند کبوتران به هر دلیلی نتوانستند پرواز روزهای گذشته را به نمایش بگذارند اما چنین مسابقات و مهمانیهایی فرصتهای مناسبی برای آشنایی و تحکیم روابط بین عشقبازان و علاقه مندان به این رشته است .با این مقدمه به سراغ موضوع اصلی این پست جناب آقای حاج شهرام جعفری نژاد باز میگردیم.ایشان نیازی به معرفی ندارند چهره و نام ایشان برای بسیاری از اهل فن در این رشته شناخته شده است . از آنجاییکه این حقیر نتوانستم روز مسابقه در محل حاضر باشم و از نزدیک مسابقه را پیگیر باشم اخبار و اطلاعات ضد نقیضی در رابطه با این مسابقه به گوشم رسید تا جایکه بنده را بر آن داشت تا  اصل ماجرا را از خود ایشان جویا شوم که توضیحات ایشان همان توضیحاتی بود که در وبلاگ شخصیشان شرح داده شده است . و اما در این بین افرادی هستند که میخواهند مسایل ساده را پیچیده کنند و با گل آلوده کردن آب ,ماهی بگیرن. بنده بدون هیچ جانبداری عرض میکنم که جناب آقای کلهر و جناب آقای جعفری نژاد دو نفر عاقل مرد عشقباز و کاملی هستند که خودشان میتوانند مسایل را حل کنند و از پس یکدیگر بر میایند . و زدن بعضی از حرفهای بدون سند و اعتبار از جانب طرفداران هردو طرف جز کدورت چیز دیگری در بر ندارد .تا جائیکه بنده اطلاع دارم حاج شهرام با جناب آقای کلهر تماس داشته اند و بعضی از شایعات را به گوش ایشان رسانیده اند که جناب آقای کلهر اظهار بی اطلاعی نموده اند و تمامی این شایعات رو از جانب خودش رد کرده است.


           لوطی تو برو لقمه ی خود گاز بزن       کم پشت سر خلق خدا ساز بزن



یکی از افراد بسیار بسیار زحمت کش بوم حاج شهرام آقا حمید است که جای دارد در اینجا به ایشان و دیگر همکارانشان  خسته نباشی و خدا قوت عرض کنم. تمامی زحمت تروخشک کردن و مسائل دیگر بوم در غیاب حاج شهرام با ایشان است پدر آقا حمید یکی از بزرگان و خبرگان این رشته  بوده است که دارفانی را وداع گفته اند و آقا حمید در این رشته پدرپیشه هستند که برای پدربزرگوارش آمرزش و برای خودشان سلامتی آرزو میکنم .روزیکه به بوم حاج شهرام رفتم تعداد 250 جوجه قلمی ساعت 6 صبح هوا کرده بودند که تا ساعت  4  بعدازظهر روی سر هم میامدند البته بنده از ساعت 9 صبح آنجا بودم که واقعا پرواز نمایشی و دیدنی داشتند.                                

نکته جالبی که روی بوم حاج شهرام توجه ام رو جلب کرد جملات زیبایی بود که بر روی دیوار گنجه ها با خط خوانا نوشته شده بودند که در عین سادگی هر کدام یک کتاب تفسیر و معنا داشتند و از همه مهمتر با توجه به فصل تولک بودن کبوتر و این تعداد کبوتر 1 عدد پر را روی بام نمی دیدی که این موضوع نشان از توجه و رسیدگی به نظافت روی این بوم میباشد. 

در پایان برای آقای حاج شهرام جعفری نژاد و تیم زحمت کش ایشان آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم و از پذیرایی و مهمانوازی ایشان و تمامی عزیزانیکه روی این بوم زحمت کشیدند تقدیر و تشکر مینمایم .

12345678
910111213141516
1718192021222324
2526272829303132
3334353637383940
4142434445464748
4950515253545556
5758596061626364

معرفی یکی از دوستان

         آقا سعید (کمیجانی)


     

سادگی
به مردم این شهر نگو ؛

"غلامتم"

ساده اند باور میکنند تو را

میفروشند...

آقا سعید از بچه های مجیدیه (شمالی )میباشند که از دوران کودکی علاقمند به

کبوتر شدند و فوت و فن کبوتربازی رو خودآموز تجربه کردند و در حال حاضر یکی از

افراد خبره توی این رشته هستند که بنده به شخصه برای ایشان احترام خاصی رو

قائل هستم و ایشان از جمله کسانی هستند که تعصب جدی نسبت به بوم ما

(عموجهان ) دارند و هر ساله تعدادی جوجه برای ما کادو میاورند و در روزهای

 میهمانی و مسابقه از جمله کسانی هستند که زحمت زیادی را میکشند .

 تقریبا 12 سالی است که ایشان به محله میدان امام حسین نقل مکان کرده اند

و در راستای  بوم آقا اسماعیل معروف به  آقااسماعیل نانوا کبوتر بازی میکنند .

 ایشان سابقه مسابقه ندارند ولی چندین مرتبه بصورت مهمانی کبوتر هوا

کرده اند که انصافا نمایشی خوبی رو از کبوتران ایشان شاهد بوده ایم .

 قبل از تیرماه امسال 70-80 کبوتر کهنه ایشان یک شبه بطور ناگهانی

از بین رفتند . چنانچه در عکسها مشهود است اکثر کبوتران جوان هستند .

کار قشنگی که روی بوم آقا سعید دیدم این بود که ایشان جهت پیشگری از 

  آلودگی محیطی و رعایت بهداشت و نظافت - جلوی گنجه کبوتران رو با توری

بافت ریز (پشه بند ) بسته بود که ایده خیلی جالبی بود که برای اولین بار روی بوم

ایشان دیدم که جای تقدیر دارد. در تصویر شماره 10 مشخص است.

نفر سمت راست در تصویر- آقای امیر جراحی یکی دیگر ازبچه های گل مجیدیه

هستند که ایشان هم در این رشته ید طولانی دارند و کبوتر بازی رو نزد برادران

 بزرگتر خود تجربه کردند  و مدت 2 سالی هست که کبوتران خود به باغ یکی از

دوستانش در محله دره کن منتقل کرده و در آنجا سرگرم به این ورزش هستند . 

 از روحیه لطیف و عرفانی آقا امیر هرچه بگم کم گفتم و تا با ایشان

نشستی نداشته باشید گفته های بنده لطفی ندارد و به قول معروف "شنیدن کی

بماند مانند دیدن" . انشالله در آینده پستی رو به معرفی کاملتری از ایشان اختصاص

خواهم داد. برای تمامی عزیزان -دوستان و زحمت کشان در این رشته آرزوی

سلامتی و موفقیت میکنم . و از آقا سعید هم کمال قدر دانی و تشکر رو دارم که

وقت خودشان رو به ما دادند تا مزاحم ایشان شویم .

به اطلاع آندسته از عزیزانی که پیگیر اطلاعات و اخبار مربوط به بوم حاج شهرام

هستند میرسانم وبلاگ شخصی ایشان با نام " حاج شهرام جعفری نژاد " فعال

گردیدکه شخصا خود ایشان مدیریت آنرا بعهده دارند  و طی صحبتی که با ایشان

  داشتم  انشالله پستی رو در آینده از ایشان تهیه خواهم کرد و در همین وبلاگ به

نمایش خواهم گذاشت.

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                     
12345678910
11121314151617181920
21222324252627282930
31323334353637383940
41424344454647484950

آقای مجید نصرتی(جنت آباد- پارک ساحل)

در راه رفاقت گر گناه کردیم نیازی به زندان نیست! حسرت دیدار کافیست!!!

.....................................................................................................................................

یکی از ویژه گیهای مثبت وبلاگ و فضای مجازی آشنا شدن با دوستانی است که در اقصی نقاط این کره

خاکی زندگی میکنند . از جمله, دوستی بنده با دوست عزیزم آقای مهدی عابدی است که از طریق

فضای مجازی حادث شد و با گرم شدن این رابطه تونستیم روابط دوستی محکم و قوی رو برپا کنیم که

امیدوارم این دوستیها روز به روز محکمتر و استوارتر گردد .

آقای مهدی عابدی از بچه های محله عباسی تهران خیابان رباط کریم هستند و مثل بعضی از عشقبازان

توی این رشته پدر پیشه هستند . خدا رحمت کند پدر بزرگوار ایشان رو . آقا مهدی فوت و فن کبوتربازی

رو از پدرشان یاد گرفتند و از آنجایکه بومشان گود افتاده و مناسب کبوتربازی نمیباشه با دوست عزیزشان

آقا مجید که از بچه محلهای قدیمیشان است روی بوم آقا مجید سرگرم این ورزش مفرح بخش هستند .

آقا مهدی در منزل خودش تعدادی کبوتر ناب دارد که هر ساله جوجه کشی میکند و با توجه به اینکه بوم 

مناسب ندارد آنهارو به بوم آقا مجید منتقل میکند . یکی دیگر از افراد تیم ,آقا ناصر , معروف به ناصر

طرشتی هستند ایشان یکی از افراد خبره و سینه سوخته توی این رشته هستند که این سه نفر

(آقا مجید- آقا مهدی - آقا ناصر ) سه ضلع تیم کبوتربازی بام رو تشکیل میدهند. تیرماه امسال با محله فرحزاد

مسابقه داشتند که تعداد کبوتران پروازی آنها 203 عدد بود که این مسابقه رو با ساعتی بالای 6 ساعت

به نفع خود به پایان دادند . تا جایکه بنده اطلاع دارم سال قبل تعداد کبوتران پروازی در مسابقه به تعداد

281 عدد بود که متاسفانه پاییز سال گذشته کبوترانشان دچار مریضی شدند و تلفات سنگینی دادند و

به همین علت امسال با تعداد کمتری نسبت به سال قبل مسابقه دادند .روزی که بنده به منزل آقا مجید

رفته بودم ایشان تشریف نداشتند که این موضوع باعث شد که نتوانم عکسی از ایشان تهیه کنم اما

برادر ایشان آقا مسعود حضور داشتند که سعادتی بود تا با ایشان هم آشنا شویم. در پایان تعدادی

عکس تهیه نمودم تا با این عزیزان و سبک آنان بیشتر آشنا شویم.

آقا ناصر: عکس شماره 46.......آقا مسعود:عکس شماره47......آقا مهدی :عکس شماره48

با آرزوی شادی و سلامتی برای این عزیزان امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشند.


12345678
910111213141516
1718192021222324
2526272829303132
3334353637383940
4142434445464748

حاج اکبر زرکار "دولاب "

 خدایا !!!

به فکرمان.............منطق
به قلبمان...............آرامش
به روحمان ..............پاکی
به وجودمان............ آزادی
به دست هایمان .......قدرت
به چشم هایمان.........زلالی
به زندگی مان ............عشق
به دوستی مان........... تعهد
و به تعهدمان..............صداقت

در میکده دوش زاهدی دیدم مست     تسبیح به گردن و صراحی در دست

گفتم ز چه در میکده جا کردی؟ گفت    از میکده هم به سوی حق راهی هست

*************************

جهان ساغر, فلک ساقی , اجل می       خلایق جرعه نوش مجلس وی

خلاصی نیست " اصلی " هیچ کس را      از این ساغر ,  از این ساقی از این می

************************


با درود و عرض ادب خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که از این وبلاگ دیدن میکنند.

از وقفه ای که در آپ نمودن پست جدید ایجاد شد عذر خواهی میکنم . در این پست قصد دارم به معرفی یکی از پیشکسوتان محله دولاب تهران که به قطب کبوتر بازی مشهور هستند بپردازم . آقای حاج اکبر زرکار که از قدیمی های محله دولاب میباشند از جمله کسانی هستند که در این زمینه پدر پیشه هستند . پدر بزرگوار ایشان مرحوم حاج محمود زرکار بودند که از بزرگان کاشی بشمار میروند منزل ایشان در محله دولاب تهران بوده و هست و با اینکه از فوت ایشان سالها میگذرد کبوتران ایشان هنوز در منزلش نگهداری میشوند . بگفته پسر بزرگوارشان (حاج اکبر ) تعداد کبوترانی که در منزل پدریش نگهداری میشود بالغ بر 200-250 عدد میباشند و غالبا از کله ماهرو های کاشی مباشند . مرام و معرفت حاج اکبر گفتنی نیست . ایشان فردی افتاده و خوش مشرب هستند و مصاحبت با ایشان خستگی ناپذیر و مسرت بخش است . گروه تیمی متشکل از حاج اکبر و آقا مجید داماد ایشان میباشند . حاج اکبر در زمینه مسابقه کبوترپرانی (گرو ) ید طولانی دارند و به گفته دوستان ایشان - از جوانی سابقه پراندن کبوتر خوب را داشته است . سالها پیش یکی از طرفهای مسابقه ایشان خود ما بودیم و امسال نیز موقعیتی حاصل شد تا با این بزرگوار کبوتر سر بدیم . باعث افتخار ماست که با چنیین شخصی توی مسابقه شرکت میکنیم و از بردن کلمه حریف عرق شرم روی پیشانیم مینشیند ایشان از دوستان ما هستند و مسابقه بهانه ای برای دور هم بودن است . آقای گرامی از دوستان نزدیک حاج اکبر هستند و توی قرار داد امسال نام آقای گرامی بعنوان داور وسط ذکر شده بود که متاسفانه بدلیل مشغله کاری ایشان نتوانستند روز مسابقه حضور داشته باشند و بجای ایشان آقای رضا مقدم (عکس شماره 17) از قدیمیهای قم زحمت قضاوت رو به عهده داشتند . شادی و سلامتی برای حاج اکبر زرکار و آقا مجید و تمامی عزیزانی که در این رشته زحمت میکشند رو از درگاه الهی آرزومندم .در پایان تعدادی عکس از مهر کردن کبوتران ایشان گرفته شده که بعضی از آنها کیفیت لازم رو ندارند اما به ناچار مجبور به قرار دادن آنها شدم که از این بابت عذر میخواهم .

12345678910
11121314151617181920
212223242526272829

توجه توجه

اخیرآ با خبر شدیم که تعدادی از کبوتران علی آقا از دوستان ما که جنب نمایشگاه مرجان واقع در بزرگراه رسالت ابتدای پل سید خندان کبوتر بازی میکردند به سرقت رفته است و نکته جالب اینجاست که کبوتران رو گلچین کردند و در 2 مرحله و به فاصله زمانی حدودا 10 روز این عمل زشت صورت گرفته است لذا جهت اطلاع و آگاهی تمامی دوستان و مدیران دیگر وبلاگها به منظور شناسایی افراد خاطی و امید به بازگشت کبوتران به صاحب اصلی آن بایستی عرض کنم که کبوتران زیر یک کت و زیر گلو (چونه) آنان همگی برنگ زعفرانی هستند و در پای بیشتر آنان حلقه های پلاستیکی رنگی است . چنانچه عزیزان سرنخی از این موضوع بدست آوردند لطفا با این حقیر در میان بگذارند تا شاید بشود برای این دوست مالباخته کاری انجام داد. در ضمن تعداد کبوتران به بیش از 300 عدد میرسد که در مرحله اول گویا نرها به تعداد 160 عدد و در مرحله بعد مادها به تعداد150 عدد به سرقت رفته است . از کلیه دوستان و عزیزانی که به این موضوع اهمیت داده و پیگیر این موضوع هستند کمال قدر دانی و تشکر را دارم .

تبریک عید نوروز


نوبهار است برآن کوش که خوش دل باشی

که بسی گل بدمد و تو باز در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

خود دانی گر زیرک و عاقل باشی

......................................

ضمن عرض سلام و تبریک سال نو به تمامی دوستان و عزیزان و مدیران تمامی وبلاگها . امیدوارم سال خوبی رو آغاز کرده باشید و سال جدید سال خوبی برای تمامی عزیزان باشه.

تبریک بنده هر چند خیلی دیر به شما عزیزان رسید اما امیدوارم شما سروان گرامی بنده رو عفو بفرمایید.

واقعیت امر بنده تعطیلات نوروزی رو در مسافرت بسر بردم که پس از بازگشت مشغول دید و بازدید اقوام بودم که این موضوع باعث شد به موقع نتوانم برای عرض ادب خدمت شما بزرگواران برسم که مجددا از شما عزیزان پوزش میطلبم .

همچنین تقدیر و تشکر میکنم از تمامی عزیزانی که بهر نحوی چه بصورت پیامک - تماس تلفنی - کامنت ویا بصورت حضوری ابراز محبت نموده و مراتب تبریک سال جدید رو به این حقیر ادا نموده اند روی گل تک تکشان رو میبوسم و آرزوی سلامتی و شادی مستمر در سال جدید برای خود و خانواده شان دارم .


معرفی پیشکسوت(آقای مقیمی)

/**/

با هرکه نشستیم دل از او نشکستیم

بر جام می و میکده مردانه نشستیم

هر چند که این جام پر از جور و جفا بود

خوردیم ولی حرمت ساقی نشکستیم

کمتر کسی ازعشقبازان و کبوتربازانی که در حومه مجیدیه مشغول به این ورزش

و سرگرمی مفرح بخش هستند او را نشناسد . ایشان یکی از بچه های قدیمی

محله مجیدیه میباشد که قدمت سکونت آنها به بالای 50 سال میرسد .

عابران و رهگذرانی که از بزرگراه رسالت عبور میکنند شاهد هنرنمایی کبوتران ایشان

میباشند و در فصل تیرماه پرش کبوترانش دل هر عشقبازی رو به وجد میاورد.

لازم به گفتن نیست ! افتادگی و مردم داری ایشان بر کسی پوشیده نیست و کسانیکه از

نزدیک با ایشان مراوده ای دارند مهر تایید بر این گفته دارند.



آقای یدالله مقیمی از افراد کاسب و زحمت کش هستند که بهمراه پسر گرامیشان آقا بابک

که سابقه ورزشی در رشته بوکس را دارند زحمت تروخشک کردن کبوتران را دارند

و همچنین آقای حاج توکل برادر بزرگوار ایشان بعنوان پیشکسوت و سینه سوخته این

رشته در کنارهم تیم مربیگری کبوتران را تشکیل میدهند .



تیرماه 91 بالای سیصد عدد کبوتر بصورت افتخاری به پرواز درآوردند که ساعت

پرش خوبی رو کسب کردند .

/**/

خال کبوتران ایشان از نژاد کبوتران پاکستانی (کله دم سبز) میباشند .طبق گفته آقا یدالله

کل کبوتران کله دم سبز از هشت جفت بوده است که با زحمت چند ساله به بالای 500 عدد

رسیده اند. خال و رنگ کبوتران نشان از ذوق و سلیقه این خانواده عشقباز دارد.

آرزوی سلامتی و بهروزی برای تمامی عشقبازان الالخصوص خانواده محترم مقیمی داریم

12345678
910111213141516
1718192021222324
2526272829303132

زمستان

happy new year


هوا بس ناجوانمردانه سرد است... ( اخوان ثالث )

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است .

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است .

وگر دست محبت سوی کس یاری،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ،

که سرما سخت سوزان است .

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک .

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

نفس کاینست ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نردیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !



منم من ، میهمان هر شبت ، لولی‌وَش مغموم .

منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور .

منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور



نه از رومم، نه از زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم .

بیا بگشای در ، بگشای، دلتنگم.

حریفا ! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.

تگرگی نیست ، مرگی نیست .

صدائی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است .

من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم .

چه می گوئی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست .

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است .

و قندیل سپهر تنگ میدان . مرده یا زنده ،

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است .

حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است .



سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ، نفسها ابر ،

دلها خسته و غمگین ،

درختان اسکلتهای بلور آجین ،

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه ،

غبار آلوده ، مهر و ماه ،

زمستان است ...


123456
789101112
131415161718

منکر گوشه نشینان خرابات مباش . تو چه دانی در آن گوشه چه ها میگذرد

رعایت همسایگان


محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن. بساطش آموزه است نه

موزه -تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن است. نماد

شعور مذهب است نه فقط شور مذهب ... منتظران مهدی (ع) بهوش

باشند که حسین (ع) را منتظرانش کشتند



بالاتر از آسمان جایی نیست قشنگتر از عشق حرفی نیست

با عرض ادب و سلام خدمت تمامی دوستان عشقبازان و بازدید کنندگان محترم این وبلاگ

همانطور که دوستان میدانند این روزها فصل پرریزی و تولک رفتن کبوتران میباشه و گذشته از رسیدگیهای بهداشتی به کبوتران مسئله بهداشت محیط هم از جمله نکاتی هست که باید به آن توجه داشت.توجه به رعایت حال همسایگان از جمله نکاتی هست که در هر جامعه ای به آن پرداخته شده است و فرهنگها و قوانین خاصی نیز برای این موضوع وضع شده است . متاسفانه در کشور ایران ‚ جامعه نگاه مثبتی به کبوترداری و کبوتر بازی ندارد از اینرو دوستان باید کارهایی رو انجام دهند که موجبات رضایت همسایگان فراهم شود. یکی از کارهایی که میشود در این زمینه انجام داد محصور کردن گنجه کبوتران و پشت بام میباشد تا از ریزش پر کبوتران به حیاط ومنزل همسایگان جلوگیری شود تا خدای ناکرده نارضایتی بوجود نیاید . از دیگر کارهایی که جهت جلوگیری از این موضوع میتوان انجام داد قبل از بیرون کردن کبوتران از داخل گنجه ‚ پرهایی را که بر روی پشت بام پراکنده شده اند را جمع کنیم که بهتر است قبل از جاروب کردن کمی آب روی آنها بپاشیم . هرچند که ممکن است بازهم پر روی پشت بام باقی بماند یا احتمالا به منزل همسایگان ریزش داشته باشد ولی با انجام نکات پیشگیرانه توانسته ایم اینکارو به حداقل برسونیم. امید است در این روزها دوستان و عشقبازان توانسته باشند نهایت استفاده از فصل جوجه کشی رو برده باشند و جوجه های خوب و سلامتی رو بدست آورده باشند. عکسهای تعدادی از جوجه های امسال رو خدمت شما سروران به نمایش گذاشتم تا اون دسته از افرادی که خیال باطل میکنند و به اصطلاح خودشون میگن ما غریب گیر هستیم بدونند که اشتباه فکر میکنند و اشتباه به عرضشون رسوندند. قطعا کسانیکه پشت سر ما از این حرفها میزنند مراوده ای با این بوم ندارند و خبر ندارند که ما هم سالیان سال است تاوان میدهیم .

1234
5678
9101112
13141516
17181920

  شمع دانی دم مرگ به پروانه چه گفت:

ای عاشق بیچاره فراموش شوی

سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد

گفت:طولی نکشد تو نیز خاموش شوی

سه چیز را با احتیاط برداریم :قدم ,قلم,قسم

سه چیز را پاک نگهداریم:جسم,لباس,خیالات

سه چیز را به کار بگیریم:عقل,همت,صبر

ازسه چیز پرهیزکنیم:گناه,افسوس,فریاد

سه چیز را آلوده نکنیم:قلب,زبان,چشم

سه چیز را فراموش نکنیم:خدا,مرگ,دوست(بامعرفت)

کبوتر عسلویه


زندگی تاس خوب آوردن نیست . تاس بد را خوب بازی کردن است .

اما گاهی وقتها اونقدر تاس بد میاد که مجبوری 2-3 تا از خونه هاتو تک کنی و اگر خیلی با تجربه باشی بتونی بازی رو جمع کنی تا مارس نشی.


در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت.روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت: سقراط، آیا می دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟

سقراط جواب داد: یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این آزمون، پالایش سه‌گانه نام دارد.

آشنای سقراط گفت : پالایش سه‌گانه؟

سقراط جواب داد : درست است، قبل از اینکه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنیم و ببینیم که چه می‌خواهی بگویی.اولین مرحله پالایش حقیقت است. آیا تو کاملا مطمئن هستی که آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی حقیقت است؟

آشنای سقراط جواب داد : نه، در واقع من فقط آن را شنیده‌ام و...

سقراط گفت : بسیار خوب، پس تو واقعا نمی‌دانی که آن حقیقت دارد یا خیر. حالا بیا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالایش خوبی.

آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، چیز خوبی است؟

آشنای سقراط جواب داد : نه، برعکس...

سقراط گفت : پس تو می‌خواهی چیز بدی را درباره او بگویی، اما مطمئن هم نیستی که حقیقت داشته باشد. با این وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کنی، زیرا هنوز یک سوال دیگر باقی مانده است که مرحله پالایش

سودمندی است .

آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، برای من سودمند است؟

آشنای سقراط جواب داد : نه، نه حقیقتا .

سقراط نتیجه‌گیری کرد: بسیارخوب، اگر آنچه که می‌خواهی بگویی، نه حقیقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا می‌خواهی به من بگویی؟


هیچکس بی دامن تر نیست لیکن پیش خلق...اما...دیگران پوشندوما بر افتاب افکنده ایم

هـمـیـشـه حـرفـی بـزن، کـه بـتـوانی آنـرا بـنـویـسی

 

چـیـزی را بـنـویـس، کـه بـتـوانـی آنـرا امـضـاء کـنـی

 

وچـیـزی را امـضـاء کـن کـه بـتـوانی پـایـش بـایـسـتی

عسلویه: جایکه هنگام ورود بر روی تابلویش نوشته شده"به پایتخت اقتصادی ایران خوش آمدید". و درست هم نوشته شده چون درآمدی که در حال حاضر و آینده از این منطقه بدست میاید به تنهایی میتواند یک کشور را تامین کند .منطقه ایکه بوی گاز حالت رو به هم میزنه و سلامتت رو به خطر میاندازه تا جایکه شنیده شده است کسانیکه در منطق کار میکنند خونشان آلوده است و سازمان انتقال خون از آنان خون دریافت نمیکند .با این توصیف باید عرض کنم که اینجا هم زیبایهای خودش رو داره و زندگی جریان دارد.

همانطور که در هرجای این کره خاکی کبوتر و کبوترباز وجود دارد اینجا نیز هستند کسانیکه به این پرنده عشق داشته باشند و خود را سرگرم این پرنده کنند . بیشتر کبوتر بازان این منطقه به کبوتران پاکستانی که از دبی وارد این منطقه شده است علاقه مند هستند و به گفته خودشان به این نوع نژاد "شیخ" میگویند و از نژادهای دیگری که محبوب کبوتربازان این منطقه هست کبوتر پلاکی میباشه .

عکسهایکه در زیر مشاهده میکنید کبوتران آقا خالد از اهالی عسلویه میباشه که قبلا 2 جفت از این سو به بنده کادو داده اند .

12345
678910
1112131415
1617181920
2122232425

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

انسان موجود عجيبی استـــــ 

 

اگر به او بگـوييد در آسمـان، يـكصد ميـليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد

 

بي چون و چرا مي پـذيرد، اما اگر در پاركی بـبيند روی نيـمكـتي نوشته اند رنگی نشـويد

 

بي درنگــــ انگشتــــ خود را روی نیمکتــــ می کـشد تا مـطمئـن شـود 

 

هرکدام از شاعران ما حکم یک معدن طلا را دارند با این تفاوت که ممکنه معدن طلا روزی به پایان برسه ولی گفته های شاعران و فیلسوفان تا قرنها در دل و زبان مردم جای داشته باشه . یکی از شاعران قرن معاصر ما "مهدی سهیلی" میباشه که شما دوستان بهتر از من میشناسید . ختم کلام گزیده ای از یکی از شعرهای این شاعر رو انتخاب کردم تا یادی شده باشد از این شاعر بزرگ. منتهی بدلیل بلندی شعر قطعه ای از آن را انتخاب کردم که امیدوارم مورد پسند شما عزیزان واقع شود

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

نخستین،آنكه با یاد خدا باش

زراه دشمنان حق جدا باش

ولی راه خدا تنها زبان نیست

در این ره از ریاكاران نشان نیست

«خداجو» با «خداگو» فرق دارد

حقیقت با هیاهو فرق دارد

«خداگو» حاجی مردم فریب است

«خداجو» مؤمن حسرت نصیب است

«خداگو» بهر زر خواهان حق است

وگر بی زر شود از پایه لق است!

«خداجو» را هوای سیم و زر نیست

بجز فكر خدا,فكر دگر نیست

مرو هرگز ره ناپاك مردان

ز ناپاكان همیشه رو بگردان

اگر چه عیب باشد راستگویی!

ولی خواهم جز این،راهی نپویی

اگر چه دزد،كارش روبراه است

ولی دزدی بكیش من گناه است

اگر دستت تهی شد،دل قوی دار

براه رشوه خواران پای مگذار


داستانک

ایمیلی برام اومده بود که بصورت داستان بود وقتی خوندمش خوشم اومد نمیدونم واقعی هست یا نه اما دور از واقعیت نمیتونه باشه . بهر حال این داستان به این وبلاگ مربوط نمیشه اما خواندنش خالی از لطف نیست .

چند وقت پيش با پدر و مادرم رفته بوديم رستوران كه هم آشپزخانه بود هم چند تا ميز گذاشته بود براي مشتريها , افراد زيادي اونجا نبودن , 3نفر ما بوديم با يه زن و شوهر جوان و يه پيرزن پير مرد كه نهايتا 70 سالشون بود .

ما غذا مون رو سفارش داده بوديم كه يه جوان حدوداً 35 ساله اومد تو رستوران يه چند دقيقه اي گذشته بود كه اون جوان گوشيش زنگ خورد , البته من با اينكه بهش نزديك بودم ولي صداي زنگ خوردن گوشيش رو نشنيدم , بگذريم شروع كرد با صداي بلند صحبت كردن و بعد از اينكه صحبتش تمام شد رو كرد به همه ما ها و با خوشحالي گفت كه خدا بعد از 8 سال يه بچه بهشون داده و همينطور كه داشت از خوشحالي ذوق ميكرد رو كرد به صندوق دار رستوران و گفت اين چند نفر مشتريتون مهمون من هستن ميخوام شيريني بچم رو بهشون بدم ,,

به همشون باقالي پلو با ماهيچه بده , خوب ما همه گيمون با تعجب و خوشحالي داشتيم بهش نگاه ميكرديم كه من از روي صندليم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش كردم و بهش تبريك گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش داديم و مزاحم شما نميشيم, اما بلاخره با اصرار زياد پول غذاي ما و اون زن و شوهر جوان و اون پيره زن پيره مرد رو حساب كرد و با غذاي خودش كه سفارش داده بود از رستوران خارج شد .

خب اين جريان تا اين جاش معمولي و زيبا بود , اما اونجايي خيلي تعجب كردم كه ديشب با دوستام رفتيم سينما كه تو صف براي گرفتن بليط ايستاده بوديم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو ديدم كه با يه دختر بچه 4-5 ساله ايستاده بود تو صف ,,, از دوستام جدا شدم و يه جوري كه متوجه من نشه نزديكش شدم و باز هم با تعجب ديدم كه دختره داره اون جوان رو بابا خطاب ميكنه ,,

ديگه داشتم از كنجكاوي ميمردم , دل زدم به دريا و رفتم از پشت زدم رو كتفش, به محض اينكه برگشت من رو شناخت ,  اول با هم سلام و عليك كرديم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پيش بچتون بدنيا اومدو بزرگم شده ,, همينطور كه داشتم صحبت ميكردم پريد تو حرفم گفت ,, داداش او جريان يه دروغ بود , يه دروغ شيرين كه خودم ميدونم و خداي خودم,

ديگه با هزار خواهش و تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتي وارد رستوران شدم دستام كثيف بود و قبل از هر كاري رفتم دستام رو شستم, همينطور كه داشتم دستام رو ميشستم صداي اون پيرمرد و پير زن رو شنيدم البته اونا نميتونستن منو ببينن كه دارن باهم صحبت ميكنن , پيرزن گفت كاشكي مي شد يكم ولخرجي كني امروز يه باقالي پلو با ماهيچه بخوريم ,, الان يه سال ميشه كه ماهيچه نخوردم ,,, پير مرده در جوابش گفت , ببين امدي نسازيها قرار شد بريم رستوران و يه سوپ بخريم و برگرديم خونه اينم فقط بخاطر اينكه حوصلت سر رفته بود ,, من اگه الان هم بخوام ولخرجي كنم نميتونم بخاطر اينكه 18 هزار تومان بيشتر تا سر برج برامون نمونده ,,

همينطور كه داشتن با هم صحبت ميكردن او كسي كه سفارش غذا رو ميگيره اومد سر ميزشون و گفت چي ميل دارين ,, پيرمرده هم بيدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مريضيم اگه ميشه دو تا سوپ با يه دونه از اون نوناي داغتون برامون بيار ,,

من تو حالو هواي خودم نبودم همينطور اب باز بود و داشت هدر ميرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس كردم دارم ميميرم ,, رو كردم به اسمون و گفتم خدا شكرت فقط كمكم كن ,, بعد امدم بيرون يه جوري فيلم بازي كردم كه اون پير زنه بتونه يه باقالي پلو با ماهيچه بخوره همين ,,

ازش پرسيدم كه چرا ديگه پول غذاي بقيه رو دادي ماهاكه ديگه احتياج نداشتيم ,, گفت داداشمي ,, پول غذاي شما كه سهل بود من حاضرم دنياي خودم و بچم رو بدم ولي ابروي يه انسان رو تحقير نكنم ,, اين و گفت و رفت ,,

يادم نمياد كه باهاش خداحافظي كردم يا نه , ولي يادمه كه چند ساعت روي جدول نشسته بودم و به در و ديوار نگاه ميكردم و مبهوت بودم .واقعا راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دميد.

1234
5678
9101112
13141516

م.الف

از آنجایکه این دوست عزیز تمایل داشتند اسمشان محفوظ بماند بنده هم به اختصار از ایشان نام بردم که از خوانندگان عزیز عذر میخواهم.

زیر و بم این رشته را از پدرش آموخت و بعد از فوت پدرش مسئولیت نگهداری از کبوتران پدرش را بر عهده گرفت و به عنوان یادگارهای پدری از آنها خوب نگهداری میکند . خدا رحمت کند پدر ایشان را زمانیکه در قید حیات بودند تنها از رنگ سیاهی نگهداری میکردند (سبز و زاغ ) . و وقتی که تیپ آنان بلند میشد در نگاه اول هر کبوتر بازی را به شک میانداخت که اینها کبوتر خانگی هستند یا کبوتر چاهی! اما وقتی به کت زدن آنها دقت میکردی متوجه میشدی که اینان کبوتر خانگی هستند که فقط یک عشقباز خوش ذوق و سلیقه میتواند چنین با دقت و وسواس آنها را یکدست کند .ایام نوروز امسال-  وقتی به منزلشان رفتم و رنگ و خال کبوترانش را دیدم متوجه شدم که ایشان با هدف و انگیزه در این رشته قدم بر میدارد و در آینده ای نه چندان دور از ایشان بیشتر نام خواهند برد . مجددا در ایام تیرماه برای گرفتن تعدادی عکس به منزلشان رفتم و وقتی با هم صحبت میکردیم از وضع بد پشت بومشان ابراز ناخرسندی میکرد و کاملا هم حق داشت ...اطراف منزلشان را ساخته بودند و بوم آنان گود افتاده بود و در صدد ساخت منزلشان بودند . آقای م.الف سن و سال زیادی ندارند (زیر 30 سال) به همین جهت برای گام برداشتن در این رشته فرصت زیادی دارند . برای ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت در تمامی مراحل زندگی دارم .  

123456
789101112
131415161718
192021222324
252627282930
313233343536

آقای علی بهروزی

علی بهروزی از بچه های قدیمی محله کاظم آباد(مجیدیه شمالی) میباشند  ایشان نیز در این رشته پدر پیشه هستند و قدیمی های محل کسانی که بالای 30 سال در این محله زندگی کرده اند آقا مهران(پدر علی آقا) را به خوبی میشناسند . بعد از سالها ایشان را امسال زیارت کردم . وقتی به منزل ایشان رفتم در حال ساز کردن کبوترانش بود و تعداد 260 عدد کبوتر هوا کرده بود و هیچ کبوتری در گنجه نبود که بتوانم از آنها عکسی تهیه کنم . پس از گذشت 2-3 ساعتی سر کبوترانش باز شد و چون بعد از 5 روز خواب کبوترانش را پرواز داده بود طبیعی بود که بعد از 2-3 ساعت نما شوند .مشغله فراوانی داشت و فرصت نشد تا با هم درست و حسابی گپ بزنیم و از خاطرات و کارنامه مسابقاتش با هم حرف بزنیم - صبحانه را منزل ایشان صرف کردیم -پس از اینکه تعدادی از کبوترانش نشستند برای اینکه دست خالی از ایشان خداحافظی نکرده باشم چندتا عکس گرفتم و از ایشان قول گرفتم تا در وقتی مناسب - مجددا مزاحمشان شوم .

امسال قرار بود با 2 نفر مسابقه داشته باشد که با یکی از آنها بر سر تاریخ پرواز کبوتران به توافق نرسید و تنها با یکی از حریفانش که از بچه های محله افسریه بود گرو سر دادند  که گویا ساعت حریفش بیشتر از علی آقا شده بود -تعداد کبوتران پروازی 205 عدد بود که بالای  6.30 دقیقه ساعت آورد . نکته ای که به ذهنم رسید و از ایشان سوال کردم مربوط به کامنتی است که در آرشیو وبلاگ بابک ارباب خسرو -مربوط به سال 1388 است با نام "علی بهروزی از بنی هاشم " . وقتی ماجرا را از ایشان سوال کردم اظهار بی اطلاعی کرد و حدس زد کار چه شخصی باشد .خود من از این کامنت تعجب کرده بودم چون علی آقا نزدیک به 47 سال سن دارند و بعید بود این حرکت آماتوری را انجام داده باشه . در هر صورت کسی که اینکار را کرده بود به نظرم خیلی بچه و نامرد بوده که میخواسته اسم کسی رو خراب کنه. در هر صورت از همینجا به علی آقا بهروزی و برو بچه هایکه امسال اطراف ایشان بودند خسته نباشید عرض میکنم و برای یکایکشان آرزوی سربلندی و موفقیت میکنم .

12
34

آقای علی چشمی

 برادران چشمی :

خدا رحمت کند پدر ایشان را از قدیمی های این رشته بودند . اما مدتها بود که اینکار را کنار گذاشته بودند و پسرهای ایشان (حسن - محمد -علی ) راه پدر را پیش گرفته بودند . بطور کلی میتوان گفت که برادران چشمی در این رشته پدر پیشه هستند  و از کودکی که چشم باز کردند با الف ب این رشته آشنایی داشتند.

با توجه به جابجایی بوم منزلشان/ امسال اولین مسابقه ای بود که بطور رسمی برگزار کردند و انصافا توانسته بودند کبوتران خوبی را جمع جور کنند و ساعت پرش قابل قبولی را کسب کنند . نا گفته نماند سال گذشته نیز بصورت افتخاری میهمانی داشتند که از حق نگذریم ساعت خوبی را بدست آوردند.

در هر صورت برای این عزیزان آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشند. 

123
456
789

به قـــولِ مارتین لوتر کینگ،

گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است...!

به قـــولِ خسرو گلسرخی:

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بیعرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده ایم...!

به قـــولِ زنده یادحسین پناهی

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت

زوووووووو.....

تمرین روزهای نفس گیرزندگی بود

iiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

به قـــولِ چارلی چاپلین

شاید بتوانی کسی را که خواب است بیدار کنی اما کسی که خود را به خواب زده هرگز...!

به قـــولِ حسین پناهی

این آینده ,کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم؟

به قـــولِ والت ویتمن

زندگی به من آموخت؛

بودن با كسانی كه دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است.

به قـــولِ برتراند راسل

مشکل دنیا این است، که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند،

در حالیکه دانایان، سرشار از شک و تردیدند !


عذر خواهی
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.
معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.


خط تیره
معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره

هیچوقت به خدا نگویید: من یک مشکل بزرگ دارم به مشکلتان بگویید: من یک خدای بزرگ دارم

دنیا دو روز است یک روز با تو و روز دیگر علیه تو. روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مگرد زیرا هر دو پایان پذیرند

وقتی با کسی می جنگید فقط باعث قوی تر شدن او می شوید. بهترین گزینه فقط گذشتن و رفتن است

  در برابر انتقادات :

اگر نادرست بود بی اعتنا باش

اگر غیر منصفانه بود عصبانی نشوید

اگر از روی نادانی بود لبخند بزنید

اگر عادلانه بود از آن درس بگیرید

.............................

آدمهایی وجود دارند که بنظر میرسد همیشه بدنبال نزاع و ستیزند.

اگربا آنها برخورد کردید دور شوید .

درگیری آنها با شما نیست . با درون خودشان است.



1234567
891011121314
15161718192021


AB

با سلام خدمت همه دوستان . امیدوارم در هرکجای این کره خاکی هستید خوب و سلامت باشید و ایام به کامتان شیرین باشد.تشکر ویژه دارم از تمامی دوستان و عزیزانی که در وبلاگهای مختلف با صبر و حوصله ,اطلاعات و تجربیات خودشونو , خالصانه بیان میکنند تا دیگران استفاده ببرند که این عمل بسیار زیبا و قابل تحسین میباشد. امیدوارم روزگار مزد این حرکت را بی جواب نگذارد.

رفته رفته به فصل برداشت نزدیک میشویم و کسانی که در مدت 10-11 ماه گذشته زحمت بیشتری کشیده اند به نتیجه بهتری نیز خواهند رسید . امیدوارم کسانیکه مسابقه میدهند جدای ازنتیجه برد یا باخت ,کبوترانشان آبرو داری کنند و ساعت و حرکت زیبایی از خود بجا بگذارند.نکته ای که در مورد مسابقه به ذهنم میرسه و البته در بعضی از وبلاگها نیز بدان اشاره شده این است که چنانچه طرفهای مسابقه از سر دوستی و رفاقت باهم مسابقه ندهند و یا واسطه ای امین برای اینکار وجود نداشته باشد بطور حتم و یقین اینکار جز"شر" چیز دیگری در آن دیده نمیشود و مسابقه حالت قمار پیدا می کند و همانطور که همه میدانیم "قمار باز وقتی دارد می بازد فتوی ناحق میدهد". بطور کلی نمیتوان همه مسابقاتی که پایه دوستی و آشنایی ندارند را مخاطره آمیز دانست ولی در اکثر مواقع چنین بوده است.مخاطره از این لحاظ که بحث آبرو و حیثیت در میان است .چه بسا ممکن است که کار به درگیری لفظی و فیزیکی برسد و پای نیروی انتظامی به میان کشیده شود که امیدوارم هیچ مسابقه ای چنین نشود .هرچند در بعضی از مسابقات ورزشی هم چنین اتفاقاتی پیش می آید.

تا به حال در 2 گرو که بنده شاهد آن بودم این اتفاق را از نزدیک دیده بودم . البته خوشبختانه کار به درگیری کشیده نشد ولی ساعت 10 صبح , حریف که دیده بود دارد میبازد مسابقه را برهم زد و محل را ترک کرد که این حرکت برای میزبان ضربه روحی بزرگی بود با توجه به اینکه تعداد زیادی میهمان دعوت کرده بود.

تعدادی عکس مربوط به مسابقه سال 78 بین عمو جهان و آقای محسن مشایخی در زیر به نمایش گذاشته شده است با توجه به اینکه عکسها از روی فیلم گرفته شده است کیفیت بالایی ندارند . بدین جهت از شما عزیزان عذر خواهی مینمایم.


12345678
910111213141516
1718192021222324

صاحب کبوتر زیر لب با خودش میگفت :آفرین –آفرین.. این صحنه لذت

خاصی داشت که فقط کبوتربازان میتوانستنداونرو احساس کنند. پیرکفتر با پسرش هم کول شده بودند.ساعت از ظهر گذشته بود . تا قبل از ظهر هم چندین بار تا میان تهی کوتاه و بلند کرده بودند .و هر بار که دور آنها به روی بام خانه میرسید چند کله بازی میزدند و دورهای خلاف هم می زدنند که این کار باعث تودهنی بهم می شد و شوق پرواز رو برای اونها دوچندان می کرد . وقتی هم به خانه کار میرفتند هر چند وقت یکبار خودی نشان می دادند و دوباره برمی گشتند به خانه کار.بعد از یک روز نمایشی و تماشایی , صاحب کبوتران بارها و بارها خواست اونو از میان کبکی ها جدا کنه و دیگه به اون پر نده . اما حس عجیبی به او میگفت بذار فردا هم بپرد و بعدا برای همیشه بازنشسته اش می کنم و به پاس سالها زحمتی که روی این بام کشیده و جوجه هایی که داده و همچنین ساعت های خوبی که به ثبت رسونده به اون احترام میگذارم و برای همیشه به اون استراحت میدم . فردای اونروز که تیپ کبوتران از روی بام بلند شدند ,صاحب کبوتران پشیمان شده بود که چرا پیرمرد رو جدا نکرده است . دوباره با خودش گفت امروز روز آخر اوست . امروز که جانشست حتما اینکارو خواهم کرد. مثل روز گذشته نمایش شروع شد و این حرکتها تا ساعاتی پس از ظهر ادامه داشت. هنگامی که پدر و پسر دست همدیگه رو گرفته بودند و نم نمک خودشون رو برای گرد گیری آماده میکردند ناگهان قوش بزرگی از دل آسمون  سروکله اش پیدا شد . گویا متوجه ناتوانی و خستگی پیرمرد شده بود و رنج کهولت رو توی کت زدن این حیوان دیده بود.اونو نشونه گرفت و با سرعت بسمت اون حمله ور شد . صاحب کبوتر که این صحنه رو دید توی دلش مثل سیروسرکه می جوشید و با خودش گفت : فقط ایندفعه رو , فقط ایندفعه رو بیایی قول میدم که دیگه هوایت نکنم . و زیر لب به قوش لعنت و ناسزا میگفت. اما کار از کار گذشته بود و ثانیه به ثانیه فاصله قوش و پیر کفتر کم میشد و ...- آه از دل صاحب کبوتر و دیگر دوستانی که میهمان او بودند بلند شد.دقایقی بعد پسر بدون پدر برگشت و با اضطراب جانشست .باید برای همیشه با پدر خداحافظی میکرد.... روزهای بعد پسر کمی زودتر از روزهای قبل می آمد چون دیگه هم کولی نداشت صاحب کبوتر برای از دست ندادن این نسل از کبوترانش پسر رو خیلی زود بازنشسته کرد و با خودش می گفت :ای کاش..ای کاش ........                                                                دسته کم یکبار هم که شده این اتفاق برای هر کدام از عشقبازانی که کبوتر پرانی میکنند پیش آمده است.

12345678
910111213141516

IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

زمین خاکیم اما غرورم کم نمی گردد

سرم در زیر بار آسمان هم خم نمی گردد.

من آن گلبرگ مغرورم که پژمردم ز بی آبی

ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم

بلاگردان آن قلبم که با زخم دو صد خنجر


به پیش هر کس و نا کس پی مرهم نمی گردم


در این دنیای تنهائی که لبریز است ز دیوانه


عجین سایه خویشم پی آدم نمیگردم

همانطور که در پستهای قبلی عرض کرده بودم کبوتر وسیله ای بیش نیست که با آن میتوان

به دوستان جدید دست یافت و چه بسیاری از ما هستیم که وقتی دفتر خاطراتمونو بازبینی

میکنیم - میبینیم که این پرنده وسیله آشنایی ما با بعضی از دوستان بوده است و این

نکته ای است که ارزش کبوتر را بالا میبرد . ولی گاهی اوقات عکس این قضیه هم اتفاق

می افتد که جای تاسف دارد. چراکه از لحاظ مادی این کبوتر ارزشی ندارد.

همه ما میدانیم که کبوتر پرشی خوب (اون خوب خوبش) طعمه و شکار قرقی و دیگر

پرندگان شکاری میشود پس نباید به کبوتری که بعنوان کبکی به پرواز در میآید دل بست .

 صبح روزیکه کبوتر را پرواز میدهیم , باید چشم امید برگشت را ببندیم- چرا که دیگه

برگشت آن دست ما نیست.با این توضیح نتیجه میگیرم که کبوتر مشتی پر بیش نیست.

در تصویر زیر عکسی از حاج احمد وزوایی و عمو جهان را میبینیم که پس از آشنایی از طریق

همین کبوتر دوستان خوبی برای همدیگر شده اند. سال گذشته بنده بدلایل مشغله کاری

توفیق آشنایی با این بزرگوار رو نداشتم که چندی پیش بهمراه جناب آقای تهرانی خدمت

ایشان رسیدم و از آشنایی با ایشان بسیار مسرور شدم . که میهمان نوازی و شخصیت

والای ایشان بنده را شرمنده خودشان کرد . جای دارد تا همین جا به تمامی عزیزان,

پیشکسوتان و زحمت کشان این عرصه عرض ادب و احترام نموده و سلامتی آنهارو

را از درگاه حق آرزومند باشیم

 حاج احمد وزواییعمو جهان



با عرض سلام خدمت تمامی عزیزانی که افتخار دادن و به وبلاگ "زیر گذر کبوتر مجیدیه "

سر زدند . با خودم فکر میکردم که چه مطالبی را برای پست جدید آماده کنم و با توجه به اینکه

این وبلاگ قصد آموزش ندارد چه مطالبی رو میتونم تهیه کنم که در خور و شآن دوستان و عاشقان

کبوتر دوست باشد !به این فکر افتادم که حتما که نباید به مسائل کبوتر باشد و با وجود وبلاگهایی چون

وبلاگ کبوتر شمیران و ارباب خسرو و دیگر وبلاگهایی که دوستان در اقصی نقاط این کره خاکی

از جمله عزیزانی که  در کشور کانادا(آقا حمید و آقا مجید ) و ... هستند دیگر جای بحثی برای ما باقی

نمی ماند(البته بازهم تکرار میکنم که این وبلاگ آموزشی نمی باشد) .در نتیجه قدم به اینسو نهاده

و در زمینه شعر و شاعری قدم برداشتم تا تنوعی در فضای وبلاگ بوجود آید که امیدوارم دوستان

لذت ببرند هرچند که مطالب و اشعار آن تکراری هستند . در ضمن با توجه به بزرگداشت روز فردوسی و

حکیم عمر خیام جای دارد اشاره ای به  اشعار این اسطوره های شعر پارسی کرده باشیم .                                           

                

یک چند ز کودکی به استاد شدیم

یک چند زاستادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

از خاک برامیدیم و باز درخاک شدیم(حکیم عمر خیام )

                                                                                      

سلوک خردمندانه                                                                                      

مردم اغلب غیر منطقی – خود محور و متعصب هستند ....در هر حال آنها را ببخش

اگر مهربان باشی- مردم تورا متهم میکنند که پشت این مهربانی ها هدفهای خود خواهانه پنهان شده است ...در هر حال مهربان باش

اگر موفق شوی – دوستان دروغین و دشمنان واقعی بدست خواهی آورد ...در هر حال صادق و صریح باش

چیزی را که برای ساختنش تلاش کرده ای میتوانند در یک شب نابود کنند ... در هر حال تو بساز

اگر آرامش و خوشبختی را بیابی مورد حسد واقع می شوی... در هر حال بدنبال خوشبختی باش

کار خوب امروز تو را اغلب افراد فراموش می کنند ... در هر حال تو کار خوبت را انجام بده

IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده است بیداد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن

حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

در بین مردم تنها عقل است که به عدالت تقسیم شده است – زیرا همه فکر میکنند به اندازه کافی عاقلند "دکارت"

انسان برای پیروزی آفریده شده است . او را میتوان نابود کرد ولی نمی توان شکست داد "همینگوی"

کاری که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد خلل ناپذیر است "مارلو"

انسان به گفتارش سنجیده و به رفتارش ارزیابی می شود "حضرت علی (ع)"

همه مردم را بعضی مواقع میتوان فریفت و بعضی از مردم را برای همه عمر

لیکن نمی توان همه مردم را برای همه عمر فریفت . "تاس ا هریس"

IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII

دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من


بیفشان قطره اشکی، که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من

اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن از ما
در خانه دق الباب کن، وا کردنش با من

به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم، آری
طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من

چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من

به قرآن، آیه رحمت فراوان است، ای انسان
بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من

 

12345678
910111213141516
1718192021222324

 

چو دشمن گرامی شد و دوست خوار

بناچار پیش آیدت این روزگار

همی دان اگر ما خرد داشتیم

          چنین روزگاری نمی داشتی (فردوسی)

IIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII